بازدید امروز : 486
بازدید دیروز : 141
دوست گرامی . گناه معلول ریشه هایی است که ابتدا باید آنها را شناخت. اگر کسی بخواهد واقعا گناه نکند و تمام گناهان را ترک نماید و بنده خدا شود، باید ریشه ای عمل کند، یعنی اول ریشه های گناهان را بشناسد و در مرتبه بعد با ریشه های آن مبارزه کند. در مورد ریشه های گناه به صورت خلاصه میتوان گفت: گناه و تبعیت از شیطان ریشه در عوامل فراوانی دارد که برخی از این عوامل عبارتند از:
1. ضعف در خداشناسی و سستی در ایمان به خدا و پیامبر و قیامت و عدم رعایت دستورات دینی: به یقین کسی که خدای بزرگ را همواره حاضر و ناظر رفتارهای خودش ببیند و از معاد و قیامت و عدالت الهی هراس دارد، هرگز به خود اجازه نمیدهد، که در محضر او، دست به سوی گناه دراز کند. کسی که قیامت و حسابرسی اخروی را باور دارد، هیچگاه خود را گرفتار شهوترانی و شهوت پرستی نخواهد کرد.
2. ضعف در خودشناسی و نداشتن درک درست از خویشتن و فروکاستن ارزش انسانی خود تا سرحد حیوانات، کسی که به گوهر عظیم و گرانقدر خود واقف باشد و عظمت وجود انسانی را درک کند، هرگز حاضر نیست که وجود خود را با دنباله روی از شهوات و خواهش های نفسانی تا سرحد حیوانات پایین اورد. بدون تردید، هیچ یک از کسانی که دنبال شهوترانی و ارضای خواهش های پست حیوانی خود هستند، تصور درستی از وجود انسانی و فلسفهی افرینش خویشتن ندارند.
به راستی اگر یک دختر جوان، ارزش وجودی خود و هدف از افرینش خویشتن را بداند، ایا هرگز به ذهنش خطور میکند که خود را به شکل یک عروسک در اورده و همچون نمایشگاه سیاری از رنگ و لعاب خود را در معرض نگاه های آلوده و مسموم دیگران قرار دهد؟ و آیا یک پسر جوان قدر و قیمت انسانی خود را بداند ایا هرگز اجازه چشم چرانی و امثال ان را به خود میدهد؟
3. ضعف در شناخت حقایق امور و عدم شناخت پیامدهای ناگوار دنیوی و اخروی تبعیت از هوای نفس: پیروی از خواهش های نفسانی، آثار زیانبار روحی و جسمی و اجتماعی فراوانی را در پی دارد که اگر انسان اندکی به آنها توجه کند هرگز به دنبال شهوترانی نخواهد رفت.
شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن و دنیا را مقصود قرار دادن ممنوع است.
عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنی های اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبیها خود آنان و خانوادهشان هستند.
4. جهل، غفلت و شهوت
کسی که به خدا و فرامین او آگاه نیست یا از روز جزا و کیفر گناه بیخبر است گناه میکند همین طور کسی که به این امور آگاه است ولی دچار غفلت میشود. انسان جاهل و غافل، عوامل بازدارنده از گناه را از دست میدهد و مرتکب گناه میشود. شهوت عاملی است که گناه را در دل و ذهن انسان زینت میدهد و موجب فراموشی و غفلت میگردد.
کسی که در اثر شهوت، انگیزهای قوی برای ارتکاب گناه یافته باشد، معرفت خود به خدا و قیامت و احکام الهی را مزاحم اطفاء شهوت خویش مییابد و به طور ناخودآگاه آن معرفت را از ذهن خویش دور میکند و ترجیح میدهد به آن اندیشه نکند. رفته رفته حالت غفلت بر او عارض میشود و به کمک توجیهات شیطانی، گناه بودن معاصی را انکار یا فراموش میکند و رو به گناه میآورد.
امیرمؤمنان علی علیه السلام فرمودند: لا تکن ممن... ان عرضت له شهوة اسلف المعصیه و سوف التوبه، ان عرفه محنة انفرج عن شرایط الملة؛ (1) از آنان مباش... که چون شهوتی پیش آید گناه را مقدم میدارد و توبه را به آینده وا میگذارد و چون رنجی بدو رسد از راه شرع بیرون میشود. این سخن امام علیه السلام نشان میدهد که حداقل برخی از گناهکاران به سبب ناشکیبایی در برابر خواستههای نفسانی به گناه مبتلا میشوند و کسی که تاب مقاومت در برابر شهوات راندارد، تاب رنجهای دینداری و تبعت از شرع را نیز ندارد.
5. وجود رزایل اخلاقی
رذایل اخلاقی هر یک منشأ گناه یا گناهانی هستند. امام امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودهاند: الحرص و الکبر و الحسد دواع الی التقحم فی الذنوب؛ (2) حرص و خودبینی و حسد، انگیزههایی برای در افتادن به گناهان است. رذائلی از این دست خود ریشه در دنیا پرستی و سوءظن به خدا دارند. کسی که میخواهد به گناه مبتلا نشود باید با ریشههای آن مبارزه کند، یعنی ملکات ناپسند را از نفس خود بزداید، و مبارزه با ملکات نفسانی در سایه عقاید صحیح و ایمان حقیقی به خداوند و صفات نیکوی او امکانپذیر است. از سویی نادرستی رابطه معرفتی انسان با خدا منشأ رذایل میشود و از سوی دیگر رذایل نفسانی موجب گناه میشود و به رابطه انسان و خدا آسیب میرساند. این رذایل بزرگترین اثر سوء را بر رابطه انسان با خدا میگذارند. این تأثیر سوء ناشی از همین رابطه دو سویه است. رذایل نفسانی روابط دیگر انسان را نیز تضعیف میکنند که درباره آنها سخن خواهیم گفت.
6. کوچک شمردن گناه: یکی از عومل بسیار مهم روی آوردن به گناه کوچک شمردن آن است. کسی که گناهی را کوچک میشمارد بر انجام آن گناه جرأت مییابد و به هنگام ارتکاب آن گناه دچار احساس گناه نمیشود. در نتیجه به انجام آن گناه عادت میکند و هر بار که آن را مرتکب شود، آخرت خویش را تباهتر میسازد از این روست که سختترین گناه آن است که گناهکار آن را کوچک شمارد: اشد الذنوب ما استهان به صاحبه (3) و بر گناه خرد خود ایمن مباش شاید که تو را بر آن عذاب کنند.
کسی که گناهی را کوچک میشمارد علاوه بر آن که احتمال تکرار آن را افزایش میدهد، بیدلیل خود را از کیفر آن گناه در امان دانسته است و این با خوف مثبت و سازنده در تنافی است.
7. حب دنیا: رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموه اند: حُبُّ الدُّنیا رَأس کَلِّ خَطِیئَه دنیا ریشه هر گناه است. شریعت مطلقا کسی را از حصول ثروت منع نکرده است بلکه فقط در فکر ترقی دنیا بودن و دنیا را مقصود قرار دادن ممنوع است.
برای فرق حب دنیا و کسب دنیا معیاری هست و آن این است که وقتی که مقابله دین و دنیا میآید انسان کدامیک را ترجیح میدهد؟ اگر دین را پس پشت انداخته دنیا را ترجیح داد معلوم است که این حب ّ دنیا است. مثلا وقت نماز رسیده ولی دکان باز است و در این موقع مشتری هم زیاد است پس خیال این به طرف نماز نمیرود .
عامل اصلی مشکلات عصبی و بهداشتی و ناامنی های اجتماعی و جنسی فراوانی که دامن گیر بشریت شده است، همین شهوترانی و عنان گسیختگی عده ای از انسان نمایان است، که البته نخستین قربانی این افزون طلبیها خود آنان و خانوادهشان هستند
و وقتی که از کارهای دنیا فارغ شد آن وقت یاد نماز میافتد و میگوید بروم نماز بخوانم. ولی اگر بعد از آمدن حکم شریعت تمام کارهای دنیا را رها کرده حکم الله تعالی را بجا آورد پس این حبّ دنیا نیست.
امروزه ما طوری در دنیا و در حصول دنیا مصروف هستیم که گویا برای همیشه در دنیا ماندگاریم و قناعت پسندی، زهد و توکل بدای ما بی معنی شدهاند حال انکه رسول اکرم صلی الله علیه وآله میفرماید: مَالِی وَ لِلدُّنیا؟ مرا با دنیا چه تعلقی است و فرمود: إِنَّما أَنا کَرَاکِبٌ إَستَظِلَّ تَحتَالشَّجَرَهِ ثُمَّ رَاحَ وَتَرَکَهَا؛ مثال من مانند مسافری است که برای مدت کوتاهی زیر سایه درختی آرام کرده وبعد آن را رها کرده به راه خود ادامه میدهد.
همین طور میفرماید: کُن فِی الدُّنیا کَأَنَّکَ غَرِیبٌ أَو عَابِرِ سَبِیل، در دنیا مانند مسافر و رهگذر زندگی کن.
8. عادتهای مذموم: گاهی برخی عادتها کار انسان را سخت میکنند و زمینه ساز گناه هستند. چشم چرانی از این عادتها است. چشم چران کسی است که کنترل چشم خود را ندارد و به هر طرفی خیره میشود و چه بسا نگهداری چشم از اختیار او خارج شده و به صورت عادت در آمده است که ترک آن مشکل به نظر میآید.
چشم چرانی قبل از این که برای دیگران مزاحمت و ناراحتی ایجاد کند، برای خود شخص مضرّ است و موجب آشفتگی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس، بی حالی و رخوت نسبت به معنویات، مخصوصاً نماز میگردد. خداوند سبحان زن و مرد را از چشم چرانی نهی نموده است. آن جا که فرموده است: «قُل للمؤمنینَ یغُضّوا مِن ابصارِهِم... و قُل لِلمُؤمِناتِ یغضُضنَ مِن اَبصارِهنَّ...؛(4) به مردان بگو دیدگان خود را فرو خوابانند و ... به زنان مؤمنه بگو دیدگان خویش را فرو خوابانند».
کسی که معتاد به چشم چرانی شد، فکر و خیال و قلبش مشغول دیده میشود و روحش آشفته و ذهنش مشوّش میگردد و هنگام عبادت، قوه خیالش با این آشفتگی به پرواز در میآید و به شاخههایی پرواز میکند که با چشم خود مشاهده کرده است.
پی نوشت ها:
1 -نهجالبلاغه، کلمات قصار، 150.
2 -نهجالبلاغه، کلمات قصار، 371.
3 - همان، کلمات قصار، 348.
4- نور (24)، آیه 30 و 31.
منبع: کتاب ایین زندگی(اخلاق کاربردی) نوشتهی احمد حسین شریفی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
لوگوی دوستان
پیوندهای مفید
فهرست موضوعی یادداشت ها
موضوعات ساختاری وبلاگ
مشترک شوید